«برتولت برشت» برتولت برشت ( 1956 ـ 1898 ) را بيشتر به عنوان نمايشنامه نويس و بنيانگزار تئاتر حماسي و به خاطر نمايشنامه هاي مشهورش چون زندگي گاليله , ننه دلاور و فرزندانش , زن نيك ايالت سچوان , دايره ي گچي قفقازي, آدم آدم است, ارباب پونتيلا و نوكرش ماتي, مادر, و ساير آثار نمايشي اش مي شناسند. اما برتولت برشت افزون بر اين كه نمايشنامه نويسي انديشمند وكارگرداني بزرگ بود, شاعري خوش قريحه نيز بود و شعر ها و ترانه ها و سرود ها و تصنيف هاي زيبا, پر معنا و دل انگيز بسيار سروده است.
برتولت برشت سرودن شعرهايش را از پانزده سالگي و پيش از شروع نمايشنامه نويسي آغاز كرد و نخستين سروده هايش را بين سال هاي 1913 تا 1917 سرود و آن ها را در نشريات محلي منتشر كرد. در سال 1918 , هنگامي كه به خدمت سربازي اعزام شد, افزون بر كار در بيمارستان نظامي پشت جبهه, سروده هايش را همراه با نواختن گيتار براي سربازان مي خواند و آن ها را مجذوب نواي گرم و سرودهاي دلنشين خود مي ساخت.
به قول ارنست فيشر شعرهاي برتولت برشت به انسان كمك مي كند تا ديوار بلند و ضخيم ناداني, دروغ, فريبكاري و تاريكي را بشكافد و در آن رخنه اي, هر چند كوچك, براي عبور روشنايي حقيقت پديد آورد.
برتولت برشت همه گونه شعري سروده و در تمام حوزه هاي شعري طبع آزمايي كرده است, از شعر هاي ساده و بي پيرايه ي كودكانه تا شعرهاي آموزشي براي دانش آموزان, از شعرهاي روشنگرانه براي كارگران و كشاورزان تا شعرهاي اديبانه براي روشنفكران, از شعر عاشقانه تا شعر سلحشورانه, از شعر غنايي تا شعر حماسي, از شعر طنزآميز و هجو پردازانه تا شعر جدي, از شعر هاي سنگين اجتماعي تا تصنيف هاي سبك كوچه و بازار.
شعرهاي نمايشي برتولت برشت از مهم ترين شعر هاي او هستند. اين ها شعرهايي هستند كه به صورت سرود, تصنيف يا ترانه در متن نمايشنامه هاي او وارد شده اند و به مناسبت هاي موضوعي خاص, يا براي غنا بخشيدن به موضوع و افزايش ميزان اثرگذاري و جلب توجه و جذاب و شورانگيز كردن متن , به صورت پيش درآمد, ميان پرده , موًخره يا درميان متن آورده شده و توسط بازيگران تك خوان يا گروه همسرايان, گاهي دكلمه و گاهي همراه با موسيقي به آواز خوانده مي شوند. و نمايشنامه هاي مهم برشت سرشار است از اين قبيل شعرها و سرودها.
اين شعرها اغلب طنزآميز يا هزل آميز هستند و زير پوسته ي زبان مطايبه آميز و شوخ طبعانه ي خود, معناهاي بسيار جدي هشدار دهنده و آگاهاننده دارند و پيام رسان ايده هاي نقادانه و اجتماعي برشت هستند. نقد برشت در اين سرود ها نقدي كوبنده و گزنده است و چون پتكي سنگين بر ساختار باورهاي سست بنياد اما سخت جان و ديرمان فرود مي آيد و آن ها را به لرزه در مي آورد.
بيشتر نمايش هاي مهم برشت در بر گيرنده يك يا چند سرود و ترانه و شعر است.
در اين نوشته , نگاهي گذرا و كوتاه مي كنيم به شعرهاي نمايشي برتولت برشت در نخستين نمايشنامه اش با عنوان « بعل» .
در سال هاي 1919ـ 1918 برتولت برشت نخستين اثر نمايشي اش را به نام
« بعل» تصنيف كرد كه چهار سال بعد براي نخستين بار در لايپزيگ به اجرا در آمد.
بعل روشنفكري ست آواره و بيكاره , شاعري ست بي بند و بار, عياش و هرزه گرد, آدمي الكي خوش كه در كافه ها آواز مي خواند و گيتار مي نوازد. پاي بند هيچ قانون و قرارداد اخلاقي نيست. بي شرمانه و وقيحانه زن ها را از راه به در مي برد. خيانت پيشه و هوسباز است. تمام زندگي اش در اين خلاصه شده كه شعر بگويد, آواز بخواند, گيتار بزند,مي گساري و بد مستي كند, عشق بورزد و كامراني كند,,هوسبازي و شهوت راني كند, و در اين راه از هيچ دنائت, خيانت, رذالت و حتي از هيچ جنايتي رويگردان نيست. قاتلي ست رذل كه به خاطرزن بدكاره اي رسمي , بهترين رفيق دوران جواني اش را چاقو مي زند و مي كشد, آدمي ست بي روح كه بايدش جزو جانوران وحشي به حساب آورد. كسي ست كه حتي به لاشخور ها هم رحم نمي كند و با ترفندي زيركانه خود را به مردن مي زند تا كركس ها به سراغش بيايند, بعد آن ها را شكار و خورشت شامش مي كند:
و بعل به آن لاشخوران فربه مي نگرد
كه چشم انتظار لاشه اش بپروازند بر فرازش در آسمان پر ستاره
و بعل خويشتن را چونان مرده اي خموش مي نمايد
تا لاشخورانش هجوم آورند
آنگاه او يكي از ايشان را شكار مي كند
و ازو خوراك شبش را فراهم مي آورد.
|