پاک کن :
آهای آهای مداده / تا کی فیس و افاده؟
اینقدر سر و صدا نکن / کاغذارو سیا نکن
من پاکن تمیزم / اگر چه ریزه میزم
سیاهی رو خاک می کنم / خط خطی رو پاک می کنم
غلطها تو اصلاح می کنم / کاغذو مثه ماه می کنم
مداد :
غلطهامو اصلاح می کنی؟ کاغذو مثه ماه می کنی؟
جمع :
اَاَاَاَاَاَه...
مداد :
اما بدون زشتیم هیچ چیزی زیبا نمیشه / تا که سیاهی نباشه سفیدی پیدا نمیشه
ول کن حالا این حرفارو اینجا چقدر خالیه / هیچ چیزی نیست چه خلوته چه جای بی حالیه
پاک کن :
میگم مداد ناراحتم ، چرا مارو باور ندارن؟ / مداد و پاک کن کم چیزی نیست از ما چه ساده میگذرن
مداد :
کار مداد و پاک کنم جلوه ای از کار خداست / دیدن این حقیقتا کار دلای بی ریاست
خدام رو کاغذ زمین آدما رو از خاک میسازه / بعد یه مدت اونا رو با پاک کنش پاک میسازه
پاک کن :
حالا که قدر ماها رو نمی شناسن نمی دونن / ارزش کارای ما رو خطّ ما رو نمی خونن
بیا یه چیزی بکشیم ، غمها رو از یاد ببریم / ابر سیاه غصّه رو با کمک باد ببریم
مداد :
من می کشم تو پاک بکن خطهای اشتباهی رو / تموم قید و بندا رو تَنگی تُنگ ماهی رو
پاک کن :
باشه ولی باید بکشی اون چیزی رو که من میگم / تو قصر نقّاشیامون جناب پادشا منم
مداد :
این جوری که خب نمیشه ، منم که دارم میکشم / خود منم باید بگم چی بکشم چی نکشم
پاک کن :
قبول ندارم ، نمیشه / هر چی بگم همون میشه
مداد :
خوبم میشه ، خوبم میشه / من مدادم هر چی باشه
تا نکشم ، کاری نداری / بدون من ، تو بیکاری
پاک کن :
جدی می گی؟ باشه بکش / بکش و ببین که چی میشه؟
تا بدونی بدون من / هیچ کاری ممکن نمیشه
(مداد شروع به کشیدن می کند. آنچه که مداد می کشد و پاک کن پاک می کند ، دکور صحنه را تشکیل می دهند که با تغییر نقاشی ها تغییر می کنند.)
مداد :
می خوام یه بالش بکشم / سر بذارم روش بخوابم
(مداد یک بالش می کشد ، پاک کن آن را پاک می کند.)
پاک کن :
بالش رو من دوست ندارم / زیر سرم نمیذارم
مداد :
کوفته شدم بسّه دیگه / از کار شدم خسّه دیگه
پاک کن :
تازه شروع کاره / آی تنبل بیکاره
اگه همه رو آب می بره / تو یکی رو خواب می بره
مداد :
باشه حالا سوت میکشم ، چه سوت سوتک نازی / توی سوتم فوت می کنم باهاش میرم به بازی
پاک کن :
چی می کشی؟ سوتک چیه؟ همه رو به فریاد میاره / آدمو عاصی میکنه سر به بیابون میذاره
جمع :
اَاَه. حالا نمیشه یه چیز دیگه بکشی.
مداد :
بله میشه
حالا اینم یه خط صاف
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
اینم یه خط منحنی
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
یه خطی اون ور می کشم
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
یه خطی این ور می کشم
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
یه خط مارپیچ می کشم
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
حالا اینم یه دایره
پاک کن :
منم که پاکش می کنم
مداد :
خط می کشم ، خط می کشم ، همه جا رو من خط می کشم
پاک کن :
همش رو من پاک می کنم ، پاک می کنم ، پاک می کنم
مداد :
بس که همش خط کشیدم ، نوکم شده کوچیک و کند / میرم به پیش تراشه ، بشم تراشیده و تند
(مداد از خستگی بیهوش می شود و جمع او را بلند کرده به خارج از صحنه می برند. ناگهان مداد همراه با جمع وارد صحنه می شود و می خواند : )
مداد :
دوباره تیز شدم پاک کن ، خدا به دادت برسه / تا می تونم خط می کشم ، زورت به من نمیرسه
پاک کن :
دو زار بده آش / به همین خیال باش
جمع :
اَه اَه اَه. همش دعوا می کنند. خجالت نمی کشند. (به طرف خارج صحنه حرکت می کنند.)
مداد و پاک کن :
اِ ... کجا میرین؟ وایسین. (هر کدام دست یکی از آنها را می گیرند که مانع رفتنشان بشوند آنها دستشان را از دست آنها می کشند. مداد و پاک کن عقب عقب می آیند پشت به پشت هم می دهند و با نا امیدی وا می روند و می نشینند.)
مداد :
آهای پاک کن!
(سکوت)
آهای پاک کن!
پاک کن :
کار به کارم نداشته باش ، ولم بکن.
مداد :
نمی تونم آخه تو ، دوست قدیمی منی ، یار صمیمی منی. (همدیگر را در آغوش می گیرند و گریه می کنند.)
جمع :
(با تعجب) اِ...
مداد و پاک کن :
(با اعتراض) اِ...
پاک کن :
بس که کارم زیاد شده / پیرهنم برام گشاد شده
مداد :
قدّ منم کوتاه شده / روز منم سیاه شده
(جمع به پاک کن و مداد نزدیک می شوند و به آنها می خندند و مسخرۀ شان می کنند مداد و پاکن هم خجالت می کشند و هم ناراحت می شوند.
پاک کن :
(نگاهی با اعتراض و ناراحتی به مداد می اندازد.)
بس که بیخودی خط خطی کردی / همه چی رو با هم قر و قاطی کردی
مداد :
پاک کردی هر چی کشیدم ، چونکه ما با هم نبودیم / این همه بیخود دویدیم ، به هیچ جایی نرسیدیم
جمع :
آهای پاک کن تو خوشحالی؟
پاک کن :
معلومه نه.
جمع :
آهای مداد تو خوشحالی؟
مداد :
معلومه نه.
مداد و پاک کن :
می خواستیم کاری بکنیم کارستون / جای قشنگ تری بشه دنیامون
تو جنگمون دنیا زیر و زبر شد / از اولش هم همه چی بدتر شد
پاک کن :
آهای مداد!
مداد :
بله پاک کن.
پاک کن :
فکری دارم.
جمع :
چه فکری؟
مداد :
چه فکری؟
پاک کن :
بیا فکرای قشنگمونو نقاشی کنیم / رویاهای رنگارنگمونو نقاشی کنیم
مداد :
آفرین چه فکر خوبی / پس اول من بکشم
پاک کن :
نه دیگه قرار نشد / اول باید من بکشم
مداد :
نه باید من بکشم.
پاک کن :
فکر من بود ، پس باید من بکشم.
مداد :
اما اگه من نباشم ، کی می خواد فکراتو نقاشی کنه؟!
پاک کن :
باشه اما اگه یک وقت چیزی رو کج کشیدی ، روی من حساب نکن.
جمع : (جلو می آیند.)
اگه اینطور پیش بریم هیچ چیزی زیبا نمیشه / به جز از خط خطی باز هیچ چیزی پیدا نمیشه
مداد :
آهای پاک کن!
پاک کن :
بله بگو.
مداد :
دوست دارم که بدونم فکر قشنگ تو چیه؟
پاک کن :
فکرم این بود بکشم ، یه چیزی تا تو رو خوشحال بکنه
نمی دونم که چرا این جوری شد؟ چیه که دوستی رو پامال می کنه؟!
جمع :
پس یه خورشید بکش ، تا نورش تاریکیا رو ببره / ابرای تیرۀ قهر و دشمنی ، از تو آسمون این خونه بره
مداد :
الانه یک گل زیبا می کشم / تا که تو نگاش کنی شاد بشی
دوباره دوستیامون جون بگیره / از تو زندون غم آزاد بشی
پاک کن :
آخه یک گل بیچاره تنها میشه / باید یک فکر درست حسابی کرد
توی یک باغچه بکش کنار هم / چند تا گل بنفش و نارنجی و زرد
مداد :
اینم یه باغچه و گل یه عالمه / اما انگار یه چیزی بازم کمه
از گلا چطور نگهداری کنیم؟ / چه جوری باغچه رو آبیاری کنیم؟
پاک کن :
آره یه شیر آب و شلنگ بکش / تا بتونن گلا رو آب بدن
مداد :
خیلی خب بفرمایید ، اینم یه شیر و شلنگ
پاک کن :
اِ اِ اِ ... چرا اون شیر آبو باز کشیدی؟ / آب داره از توی باغچه سر میره
آی مداد بجنب برو شیرو ببند / یالا زود باش آب داره هدر میره
مداد :
(در حالی که شیر آب را می بندد.)
سفتِ سفت شد خیلی خب اینم از این / چکه هم نمی کنه بیا و ببین
پاک کن :
حالا توی باغچه یه درخت بکش / سبز و خرّم و بلند
تا پرنده های زیبا بتونن / روی شاخه های اون لونه کنند
(مداد با حرکات دستش گویی درختی را ترسیم می کند و در این حین جمع ، آرایش و حالت یک درخت را به خود می گیرند. در این حین بچّه به صحنه وارد می شود.)
بچّه :
وای خدا اینجا چقدر قشنگ شده / مثل نقّاشیا رنگارنگ شده
شما دو تا این چیزا رو کشیدین؟! / این همه قشنگ و زیبا کشیدین؟!
مداد و پاک کن :
کار مارو اینقده گنده نکن / بیشتر از این مارو شرمنده نکن
بچّه :
ممنونم مادر بزرگ ، مداد و پاک کن برای بچه ها ، بهترین هدیه هاست
بیخودی نیست که خدای مهربون / تو کتابش به قلم قسم داده
تموم چیزای خوب دنیا رو / همشو یه جا به این قلم داده
مداد و پاک کن :
آفرین به هوش و دانایی تو / به خردمندی و بینایی تو
حالا که اینقده با معرفتی / مثل آینه صاف و زیبا صفتی
بگو هر چی خواستی تا زود بکشیم / خواسته ها تو هر چی که بود بکشیم
بچّه :
میونِ هر چی خدا به دنیا داد / نمی خوام به غیرِ پاک کن و مداد
این دو تا رو هر کی که داشته باشه / همه چیزای دیگه باهاش میاد
توی مدرسه ما یه بچّه ای / مداد و پاک کن نداره طفلکی
می خوام اینها رو به اون هدیه کنم / اما خیلی پنهون و یواشکی
مداد و پاک کن :
خوب بودن یعنی همین ، به سادگی / آفرین به تو ، تو فوق العاده ای
بچّه ، مداد و پاک کن :
(همراه با ریتم شروع به دست زدن می کنند و می خوانند.)
آی بچّه ها وقتِ شور و غوغاست / همه شادی کنین تولّد ماست
دست به دست هم با دلهای شاد / فردا می کنیم دنیا رو آباد
رفتیم بکشیم ظرف شیرینی / براتون میاریم حالا می بینی
(اجرای موسیقی شاد و پخش کردن شرینی بین بچه ها و تماشاگران توسط مداد و پاکن و بچّه)
«پایان»