"کمدی تهدید" یا"نمایش تهدید" "کمدی
تهدید" یا"نمایش تهدید" از واژههایی است که به کرات درباره آثار پینتر به
کار رفته است. سه نمایشنامه نخست پینتر، "اتاق"، "جشن تولد" و"مستخدم
ماشینی"، که مجموعا تحت عنوان"کمدی تهدید" نامیده میشوند، اساسا در ارتباط
با نمایش تهدید شخص در دنیا هستند و طرح ویرانی آدمی را زیر فشار تهدید،
به تصویر میکشند: در"اتاق" این تهدید به تنهایی وجود دارد و مخاطب هیچگاه
علت آن را کشف نمیکند؛ جشن تولد به طور ضمنی اشاره میکند که شاید جامعه
منشا این تهدید باشد، با این همه تهدید و تاثیرش است که اهمیت دارد نه ریشه
آن؛ و"مستخدم ماشینی" بر گرد تصویری از تهدید میگردد و تهدیدکنندهها را
نشان میدهد که مثل مخاطبان خود وحشتزده و در برابر تهدید آسیبپذیرند و
میتواند معنایی سیاسی هم داشته باشد که یادآور سخن سارتر است:«استثمارگر
و استثمار شونده هر دو به یکسان، تحت ستماند. »
در نمایشنامه"جشن
تولد"، هنرمند سرخوردهای برای استراحت و آنگونه که در انتهای پرده نخست
آشکار میشود، برای فرار از تهدید نامعلومی به یک شهر ساحلی رفته و در
خانهای پانسیون میشود. پینتر در نمایشنامه"سرایدار لال"، همان مسیر"اتاق"
و"جشن تولد" را پی میگیرد و از همان جایی آغاز میکند که آن دو تمام
شدهاند. بن و گاس از بعدی دیگر، همان گلدبرگ و مککان"جشن تولد" هستند.
گاس شروع کرده به پرسیدن چیزهایی که وجود دارند و در وضعیت موجود (به
وسیله جامعه درگیر) مورد تهدید واقع میشوند، بنابراین، گاس باید از بین
برود. "سرایدار لال"، نمایشی است که در آن، تهدیدکننده خود تهدید میشود.
در
نمایشنامه"فاسق"، تهدید، به شکل ناهنجاریهای اجتماعی و نیازهای انسانی
حضور دارد. درونمایه نیاز روانی و با توجه به اینکه پینتر احساس میکند
آدمها به مسیری میروند که نیازهایشان را ارضا کنند، در"فاسق" بهتر از
درامهای قبلی او دیده میشود. صراحت درونمایه نمایش در نتیجه این است که
شخصیتها نسبت به نیازهایشان احساس درماندگی بیشتری میکنند و بیشتر از
شخصیتهای نمایشهای قبلی میخواهند رابطه بادوامی را حفظ کنند یا بسازند،
بنابراین، اعمال نهایی آنها کمی از هنجارهای اجتماعی پا را فراتر گذاشته،
در نتیجه، ما نسبت به اتفاقی که میافتد آگاهتریم و علت آن را نیز بهتر
درک میکنیم.
درباره نمایشنامه"بازگشت به خانه" باید گفت مثل سرایدار،
با مشکل مواجهیم، مگر اینکه درک کنیم این نمایش نیز بسط مطالعه پینتر
درباره نیاز روانی به عنوان علتی برای تهدید است. پینتر گفته است
که«"بازگشت به خانه" در مورد عشق و فقدان عشق است»؛ فقدان عشق، بله، ولی
باز هم مشکل است تصور کنیم که از هر جنبهای اعمال کثیف این شخصیتها به
عشق ربط دارد. اشاره پینتر به این است که وقتی آدمها روی"لبه تیز زندگی"
هستند، ممکن است با همدیگر رفتار کاملاً بیرحمانهای داشته باشند. ولی این
رفتارها را خارج از بافت اصلی زندگیشان انجام میدهند؛ رفتارشان دلبخواهی
نیست ولی به دلایل بسیار ریشهداری انجام میگیرد، دلایلی که"بسیار جدی"
هستند.
نمایشنامه"درد خفیف" یک نمایشنامه از دوره گذار است که
بین"کمدیهای تهدید" و درامهای بعدی پینتر قرار دارد. این نیز قطعاً یک
کمدی تهدید است ولی با یک مشخصه متفاوت ـ تهدید به درون اتاق آورده میشود
و بیخطری خود را ثابت میکند. تهدید اصلی از خود فرد ناشی میشود. در
نمایشنامههای قبلی، تهدید خارجی و جسمی بود. در درد خفیف درونی و
روانشناختی میشود. پینتر با این درام جهتگیری تازهای را شروع کرده، ولی
هنوز علاقهمند به خود تهدید و آثار آن است و تمرکز او روی آثار تهدید
است، نه علل آن.
و اما"سرایدار". وقتی از پینتر پرسیدند که"سرایدار"
درباره چیست، او پاسخ داد"عشق". بدون این اشاره، نمایشنامه را سخت میشود
تفسیر کرد، با این اشاره، سرایدار در تکامل درونمایه درامنویسی پینتر،
نقش بسیار مهمی به خود میگیرد. زیرا نشان میدهد که پینتر کاملا از تفاوت
بین این نمایشنامه با آثار پیشین خود، آگاه است و تأکید او از تهدید، به
عامل تهدید جابهجا شده است.
در نمایشنامه"کلکسیون" خیلی ساده میتوان
فهمید یکی از درونمایههای مورد علاقه پینتر، تثبیت است و در نتیجه کاربرد
یکی از ابزارهای مورد علاقه او، تقابل مداوم"حقیقت" و عوامل قراردادی. این
درام برای نشان دادن الگوی بررسی نیازهای روانشناختی فرد به عنوان سرچشمه
تهدید نیز مناسب است. در واقع این نمایشنامه، دومین دوره اصلی توصیف
دراماتیک این نویسنده را آغاز میکند. اعمال تمام شخصیتهای"کلکسیون"،
مانند"سرایدار"، بر اساس نیاز است.
در نمایشنامه"دست آخر"، گفتوگوی دو
فروشنده دوره گرد که در آخر شب به تصویر کشیده شده است گویای بیفایده و
بی مغز بودن دیالوگهاست، وقتی که دیگر رمقی برای گفتوگو باقی نمانده است.
پس حرف مهمی هم در این میان زده نمیشود و حرفهای روزمره تکرار میشوند و
هر کس سرش در کار خویش است.
پینتر در اکتبر سال ۲۰۰۵ کار رادیویی
تازهای را در آمیزهای از روایت و شعر و موسیقی در رادیوی بیبیسی اجرا
کرد. نمایش رادیویی او به نام"صداها" پرداختی تازه از پنج نمایشنامه
پیشین اوست که با همراهی موسیقی و آواز ضبط شده بود. پنج نمایشنامهای که
خمیر مایه "صداها" را ساختهاند، درونمایه سیاسی دارند و از دغدغههای
ذهنی او خبر میدهند. مضمون محوری آنها افشای دستگاه سرکوب و اختناق است.
هر نمایشنامه برشی است از ددمنشی رژیمهای خودکامه در سراسر جهان، در گذشته
و حال. صداها در بیان ارتباطی قوی ست که میان زورگو و قربانی، شکنجهگر و
شکنجه شده و ارباب و رعیت وجود دارد. کانون توجه پینتر، دولتهای دیکتاتوری
نامشخص و پشت پرده، بازجوییها و نگهبانان و شکنجه گران و بدرفتاری و
وحشیگری آنها با زندانیان بیگناه است. در صداها، زبان به سادگی اعمال
اظهارکنندگان خود را توجیه میکند تا بتوانند قدرت را تحت کنترل خود در
آورند و در انحصار خود نگه دارند. به همین شکل، در صداها، زبان توسط
سلطهگر، دستکاری میشود تا بر افراد تحت سلطه غلبه کند.
نگاهی کلی به آثار پینتر
پینتر
را به عنوان مبتکر سبک نمایشی جدیدی به نام کمدی آزارنده(The Comedy of
Menace) میشناسند و نامش، پینترسک(Pintersque)، برای توصیف فضایی خاص به
صورت صفت وارد زبان انگلیسی شده است. تئاتر پینترسک در ابتدا روایتی از
تئاتر پوچی تلقی میشد، اما صحیحتر آن است که به عنوان چیزی منحصربهفرد
تلقی شود. همانThe Comedy of Menace که نوعی نمایش روانشناسی است که درآن
فاصلههای مشخصی را بگومگوی شخصیتها پر میکنند و ممکن است تجسم ترسهای
یکدیگر، احساس ناامنی یا تمایلات جنسی پنهان باشند یا نباشند. این کمدی،
ژانری است که در آن نویسنده، تسلط و اطاعت پنهان را در پیش پا افتادهترین
گفتوگوها نشان میدهد.
ساختار تئاتر پینتر سرشتی دیالکتیکی دارد، و
میان کمدی و تراژدی در نوسان است: صحنه معمولا فضایی کوچک و بسته است، اما
تمامیت هستی را به میان میکشد. کنش دراماتیک، ظاهری کند و آرام دارد، اما
از اضطراب و تنشی پنهانی اشباع شده است. گفتوگو در عین ایجاز و فشردگی،
غیرمنتظره و تکاندهنده است، که هردم با مکثهایی پرابهام و سکوتهایی
هیجانآلود قطع میشود. درونمایه تئاتر پینتر همین رویدادهای عادی زندگی
روزمره است که از زیر دست او در قالب وقایعی فجیع و دهشتبار بیرون میآید.
آثار هارولد پینتر سه دسته است؛ اول آثاری که در آن رد پای"کافکا" با
آن محیطها و فضاهای سیاه و تاریک و خفقانآور دیده میشود مثل"اتاق"،
"تصادف" و"واسطه". دوم آثاری که پینتر در آنها خود را از زیر سایه فضاهای
کافکایی رهانیده و وارد محیطهای پیچیده ذهنی، رویاگونه و عاطفی میشود
مثل"زیرزمین" و"در جست وجوی زمان از دست رفته" (اثر اقتباسی از نوشته مارسل
پروست). اما سومین دسته آثاری هستند که در آنها بینش اجتماعی - سیاسی و
تعهد برای بیان مسائل سیاسی آشکارتر است.
مجموعه آثار پینتر ناهمگن
است. تقریباً نمایشهایی که در اوائل کارش نوشته پینترسک است مثل"جشن
تولد"، "بازگشت به خانه" و"سرایدار". ولی نمایشنامههای پینتر یک واحد
ارگانیک را تشکیل میدهند، هر درام از درامهای قبلی خود شکل میگیرد و
گشایشی برای درامهای بعدی میشود. سه مفهوم وابسته به هم"تهدید، رابطه و
تثبیت" کمابیش در پسزمینه هر یک از درامهای نویسنده وجود دارد:
آنچه
هارولد پینتر را از نویسندگان معاصرش متمایز میکند بدعت یگانه او در ایجاد
فضاهای خاص، مخوف و گاه گروتسکوار است که با حداقل کلمه، تماشاگر را
بمباران فکری و احساسی میکند. او با کمک نماد و ایجاد فضای خیالی، واقعیت
خشن زندگی انسانی را به رخ میکشد و نظامهای مقرراتی امروز جهان را زیر
سؤال میبرد.
پینتر، استاد پارهپارهنویسی
"بریژیت
گوتیه"، پینتر را استاد پارهپارهنویسی نامیده و کتابی درباره این موضوع
نوشته است به نام"پینتر، استاد پارهپارهنویسی". گوتیه، به چگونگی
شکلگیری سبک پارهپارهنویسی در آثار پینتر پرداخته و نقش عواملی مثل
مذهب، نژاد، محیط فرهنگی و نیز تاثیر درامنویسانی مثل"ایبسن" و"بکت" را در
شکلگیری شیوه پارهپارهنویسی پینتر، مهم دانسته و اشاره میکند که اصلیت
یهودی پینتر تاثیر بسزایی در پارهپارهنویسی او داشته است چرا که یهودیان
به عنوان اقلیتی مذهبی در طول تاریخ همواره درگیر دو حس آوارگی و انزوا
بودهاند.
"گوتیه" معتقد است که نوشتن متناوب برای سینما و تئاتر در
شکلگیری سبک سکانسنویسی غیر خطی پینتر نقشی بسیار تعیینکننده داشته است
به طوری که نمایشنامههایش از یک رشته سکانس تشکیل میشوند که در کنار
یکدیگر مونتاژ شدهاند. او در کتاب خود به تکنیکهای پارهپارهنویسی در
آثار پینتر اشاره کرده است: انتخاب صفحه قابدار، تاکید بر استفاده از پرده
که فاصله بین صحنه و تماشاگران را مادی میسازد، به کارگیری فضای کنج، و
به طور کلی، تقسیم فضایی صحنه از تکنیکهایی است که در این زمینه مورد
بررسی قرار میگیرند.
به گفته گوتیه، پینتر با حذف کلمات زائد، امتناع
از به کار بردن یک زبان کاملا متصل شده و به کارگیری سبک پارهپارهنویسی
دقیقا عملکردی شاعرانه برای زبان قائل میشود؛ به گونهای که در این زبان،
درست عین شعر، وجود هر کلمه کاملا ضروری و حذف آن غیر ممکن است.گوتیه با
نگاه درستی به مسئله معنا در آثار پینتر پرداخته و این مسئله را در دو بخش
غیبت معنا و غیبت دلالت از جنبههای مختلف بررسی میکند. او معتقد است که
در آثار پینتر نبایستی به دنبال یک دلالت روشن و تداعی واحد بود، زیرا به
جای تاکید روی دلالت کلی، نوبت به نوبت روی یک تکه از آن تاکید میشود.
پینتر با کنار هم قرار دادن واقعیتها، غیر واقعیتها و نیمه واقعیتها
دلالت کلمات را واژگون میسازد. به نظر پینتر اگر معنا وجود داشته باشد فقط
میتواند پارهپاره باشد. نه واقعیت وجود دارد نه دروغ بلکه مجموعهای از
واقعیتها و نیمه واقعیتها وجود دارد. پینتر تماشاگر خود را آماده میکند
که امکان کسب دریافتی چندگانه را در نظر بگیرد. به این ترتیب،
نمایشنامههایش همواره راه را بر تفاسیر متعدد باز میگذارند. برخلاف
گرایشهای معمول، تماشاگر پینتر نه شناختی کلی بلکه شناختی لحظهای کسب
میکند و در این راه موظف است تکههای اطلاعات را جمعآوری کند و خلاءها را
پر کند.
پینتر، جامعه و سیاست
پینتر
درباره دورههای هنری خود گفته است که به دنبال دوره اولیه رئالیسم
روانشناسی، مرحله دوم را که تغزلیتر بود با نمایشنامههایی از قبیل
چشمانداز و سکوت ادامه داده و بالاخره به مرحله سیاسی رسیده است؛ با
کارهایی چون"یکی برای جاده" 1984 (One for The Road)، "زبان کوهستان"
1988(Mountain Language)، و"نظم نوین جهانی" 1991 .(The New World Order)
پینتر
در نمایشنامههایش در وهله اول نوک تیز پیکانش را به سمت دولتمردان نشانه
گرفته است. او در آثارش نشان میدهد انسان امروز تحت تسلط خشونت زندگی
میکند و جامعه چه بخواهیم و چه نخواهیم رو به خشونت روزافزون زندگی
میکند.
آدمهاى فقیر و بىخانمان از شخصیتهاى ثابت
نمایشنامههاى پینتر هستند. او با این آدمها زندگى کرده و بخشى از وقایع
نمایشنامههایش از زندگى و تجربیاتش نشأت مىگیرد. هارولد پینتر برخلاف
کسانی که در سالخوردگی به زندگی اجتماعی پشت میکنند، در سالهای پایانی
زندگی بیش از پیش در عالم سیاست غوطهور شد. در سال ۱۹۸۵ به همراه آرتور
میلر نویسنده آمریکایی به ترکیه رفت، با نویسندگان تحت تعقیب به گفتوگو
نشست و از حقوق کردها دفاع کرد. در اوایل دهه ۱۹۹۰ به بمباران صربستان توسط
نیروهای ناتو و به حمله به افغانستان توسط نیروی هوایی آمریکا اعتراض کرد.
پینتر در مقالهای گفته است:«ایالات متحده سالهاست که به خود یاد
داده عاشق خودش باشد. به حرفهای رئیسجمهورهای آمریکا توجه کنید، همه
آنها در نطقهای تلویزیونی میگویند: "مردم آمریکا! " مردم هم پس از شنیدن
چنین نطقی اشکشان در میآید. واقعا که حیله خوبی است. البته آدمهایی
هستند که روی این بالشتک اطمینان، احساس راحتی نمیکنند. منظورم همان یک و
نیم میلیون زندانی و پنجاه میلیون انسان زیر خط فقر و جوانها و
دیوانههایی است که قرار است کشته شوند.»
پینتر در سال 2005 اعلام کرد
که به اندازه کافی، جهانیان را از نمایشنامههای خود مستفیذ کرده و دیگر
نمایشنامه نخواهد نوشت و ادامه داد که از این پس به فعالیتهای سیاسی،
سخنرانی، حقوق بشر و مانند اینها خواهد پرداخت. البته او از سال 1974 در
کنار نویسندگی فعالیتهایی در زمینه حقوق بشر داشته و اغلب مواضع جنجالی
اتخاذ کرده است. پینتر در سال 2005، با اخذ جایزه نوبل صاحب یک تریبون
جهانی شد و از طریق آن در سخنرانی خود تا آنجا که میتوانست با شور و شوق
جورج دبلیو. بوش، رئیس جمهور آمریکا و تونی بلر، نخست وزیر وقت انگلیس را
به باد انتقاد گرفت و ایالات متحده را"حامی همه دیکتاتوریهای نظامی
راستگرای دنیا" دانست.
(برگرفته از سایت ایران تئاتر http://www.theater.ir/ نوشتۀ علی فرهادی پور)
منابع:
درامنویسان جهان. خلج، منصور. تهران، دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، 1365
ملکپور، جمشید.گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان. تهران، کیهان، 1364
جیمز روزاونز. تئاتر تجربی. مترجم: مصطفی اسلامیه، سروش، 1374
روبین، ژان ژاک، تئاتر و کارگردانی، مترجم: مهشید نونهالی، نشرقطره
فصلنامه تخصصی تئاتر و هنرهای نمایشی، دوره جدید، پاییز و زمستان 1384